اينكه ما چالش انقلاب را فرو بكاهيم به چالشهاى سياسى و جناحى، اين سهل‌نگرى، مسامحه و سهل‌انگارى است؛ چالش انقلاب اينها نيست.

چالش اساسى انقلاب عبارت است از اينكه انقلاب يك نظم جديدى را براى بشريّت ارائه كرده... يك مفهوم و حقيقت جهانى، يك حقيقت بشرى به وسيله‌ى انقلاب پيام داده شد كه هر كسى در دنيا آن را بشنود احساس مي كند كه به اين پيام دلبسته است.

اگر بخواهيم آن پيام را در شكل اجتماعى و انسانى آن در يك جمله بيان بكنيم:

مقابله‌ى با نظام سلطه است؛ اين پيام انقلاب است.

 نظام سلطه، نظام تقسيم دنيا به ظالم و به مظلوم است؛ منطق انقلاب كه منطق اسلام است،

«لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون».

هر دستگاهى در دنيا كه وابسته‌ به نظام سلطه باشد، با اين پيام مخالف است. آن كسانى كه خودشان سلطه‌گرند با اين پيام مخالفند، چون ظلم ميكنند. دولتهاى زيردست و فرودستى كه بر ملّتهاى فقير يا ثروتمند حكومت ميكنند و تابع آن نظام سلطه‌ى جهانى هستند، خودشان اقتدار و سلطه‌اى ندارند، امّا تابع آنها هستند، دنبال آنها راه مى‌افتند، مخالف اين پيامند.

انقلاب اسلامى كه برگرفته‌ى از همان مفاهيم اسلامى است ميگويد: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون

چالش اصلى و دعواى اصلى با انقلاب اينها است؛ بقيّه‌ حرفها بهانه است.

تحريم، جنگ داخلى، كودتا، مسئله‌ى انرژى هسته‌اى، همه را در اين چهارچوب بايد نگاه كرد.

هيچ كس در چشم اين دشمنان منفورتر از چهره‌ى درخشان و آفتاب فروزان امام بزرگوار ما نبود...

دو خصوصيّت بى‌نظير امام بصیرت كامل و قاطعيّت تمام = سدّى بود در مقابل پيشرفت دشمنان

هر كس در پايبندى به ارزش اصلى كه هويّت سياسى انقلاب را معيّن ميكند - لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون - پايبندتر باشد همان‌قدر براى آنها مبغوض است.

ما مخالف حركتهاى صحيح و منطقى ديپلماسى نيستيم؛ چه در عالم ديپلماسى ، چه در عالم سياستهاى داخلى. بنده معتقد به همان چيزى هستم كه سالها پيش اسم‌گذارى شد:

«نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در يك جاهايى بسيار لازم است، بسيار خوب است؛ عيبى ندارد، اما... بفهمند كه دارند چه‌كار ميكنند، بدانند كه با چه كسى مواجهند، با چه كسى طرفند، آماج حمله‌ى طرف آنها كجاى مسئله است؛ اين را توجّه داشته باشند.

آینده جمهوری اسلامی ایران

به نظر بنده، آينده، آينده‌ى روشنى است براى انقلاب اسلامى؛ نه به معناى يك دل‌خوش‌كُنَك، بلكه به معناى ملاحظه‌ همه‌ آنچه كه جلو چشم ما است.

بنا بر دو استدلال

استدلال تجربه : ما از چه وضعيّتى در اوائل انقلاب، از لحاظ فقر نيروى انسانى، فقر نيروى مادّى، فقر سلاح، فقر تجربه‌ مديريّتى و فقرهاى گوناگون ديگر، امروز به چه وضعيّتى رسيديم؛ غناى نيروى انسانى، غناى مادّى، غناى علمى، غناى سياسى، غناى آبرو و حيثيّت بين‌المللى. خب در اين سى و چند سال ما از كجا به كجا رسيديم؟!

منطق و محاسبه‌ علمى : طرف مقابل ما دچار ضعفهاى روزافزون و تناقضهاى درونى است به‌خاطر غلطِ فاحش بودنِ ساختِ درونى آن تمدّن؛ آنها دارند عقب‌نشينى ميكنند. وقتى ملّتى با محاسبه‌ درست و پيداكردن نقطه‌ صحيح، كار را پيش ميبرد، قطعاً به نتايج مطلوب خواهد رسيد.

پايه‌هاى اصلى كار

« استحكام ساخت درونى نظام»

« رشد علم»

« اساس كار توليد داخلى»

«نگاه جدّى خوشبينانه به استعداد بومى كشور»

پرورش استعدادها است.

بنابراين ما ترديدى نداريم كه آينده‌ى روشنى داريم؛ البتّه اينكه اين آينده زود باشد يا دير باشد، دست من و شما است: اگر خوب حركت كنيم، آينده زودتر خواهد رسيد؛ اگر چنانچه تنبلى و كوتاهى و خودخواهى و دنياپرستى و دل دادن به اين ظواهر، چشم ما را يك قدرى پُر كند،.... البتّه ديرتر به دست خواهد آمد.

بيانات در ديدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۱۳۹۲/۰۶/۲۶